کفاش دو دل
یک روز بعد از پایان کلاس استاد گفت:
من خیلی فکر کردم و به این جمع بندی رسیده ام که رسالت هزار پیغمبر در عبارتی خلاصه می شود و آن کوک چهارم است.
من و دوستانم با چشمهایی گرد گفتیم: کوک چهارم چیست؟
استاد با آن لهجه شیرین در تمثیل شرح دادند که:
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می برد .کفاش با نگاهی می گوید این کفش سه کوک می خواهد و هر کوک مثلا ده تومن و خرج کفش می شود سی تومان.
مشتری هم قبول میکند و پول را می دهدو می رودتا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.
کفاش دست بکار می شود، کوک اول،کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام...اما با یک نگاه عمیق در می یابد اگر چه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می شود و کفش کفش تر خواهد شد.
از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمی شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر ،دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند!
او میان نفع و اخلاق ،میان دل و قاعده ی توافق مانده است.یک دو راهی ساده که هیچکدام خلاف عقل نیست.
اگر کوک چهارم را نزند هیچ خلافی نکرده اما اگر بزند به رسالت هزار پیغمبر تعظیم کرده است.
اگر کوک چهارم را نزند روی خط توافق و قانون راه رفته، اما اگر بزند،صدای لبیک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیای ما پر از فرصت کوک چهارم است و من و تو کفاش های دو دل.