دختران سر راهی
یک جوانی از عالمی پرسید : من جوان هستم و نمیتوانم خود را از نگاه نامحرم منع کنم. چاره ام چیست؟
عالم نیز کوره ای پر از شیر به او داد و توصیه کرد ،کوزه را سالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد و از شخصی خواست او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت جلوی همه مردم او را کتک بزند.
جوان کوزه را سالم به مقصد رساند و چیزی بیرون نریخت.
عالم از او پرسید چند دختر سر راهت دیدی؟
جوان جواب داد : هیچ.فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم تا مبادا جلوی مردم کتک بخورم و خار و خفیف شوم.
عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خدا را ناظر بر کارهایش می بیند و از روز قیامت و حساب و کتابش که مبادا در منظر مردم خار و خفیف شود بیم دارد.
أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری
آیا انسان نمیداند که خدا او را می بیند!
عالم محضر خداست،کافیست غافل نشویم از اینکه او ما را می بیند.
-------
سوره علق آیه14